مشعل هدایت

مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

پاسخ:

تقليد در اصل به معنى چيزى به گردن آويختن است، چنان كه عرب مى‏گويد: «تقلدت المراة القلادة; زن گردنبند به گردن انداخت.» يا مى‏گويد: «قلده السيف; يعنى شمشير را به گردنش آويخت.» و «تقلد الامر; يعنى كار را به عهده گرفت تا انجام دهد(1)

بنابراين تقليد به معنى دنباله روى و پيروى و به معنى تعهد براى اطاعت است، گويى شخصى قلاده‏اى بر گردن مقلد آويخته و او را به سوى خود مى‏كشاند، و او به دنبال آن شخص حركت مى‏كند.

در روايات اسلامى نيز در مورد تقليد، به همين معنى تصريح شده است، از جمله روايت‏شده يكى از بانوان اسلام به نام ام خالد معبديه، به درد شديد شكم مبتلا شد، نزد طبيب رفت، طبيب دستور نوشيدن شراب به او داد، او به محضر امام صادق (ع) آمد و عرض كرد: «آيا جايز است‏به اين دستور طبيب (براى تسكين درد شديد شكم) عمل كنم؟» امام صادق (ع) از او پرسيد: «چه چيز تو را از نوشيدن شراب باز مى‏دارد؟ او عرض كرد: «قد قلدتك دينى; من در امور دينى، قلاده اطاعت‏شما را به گردن خود آويخته‏ام. » (يعنى مقلد شما هستم)

امام صادق (ع) به او فرمود: هرگز اجازه نوشيدن يك قطره از شراب را به تو نمى‏دهم. سپس اشاره به گلوى خود نموده و سه بار فرمود: «وقتى كه مرگ به گلوگاه رسيد پشيمان خواهى شد

ام خالد از سخن امام اطاعت نموده و هرگز شراب نخورد. (2)

نظير اين مطلب در مورد يكى از شيعيان مخلص به نام عبدالله بن ابى يعفور، رخ داد و او از امام صادق (ع) اطاعت كرد و شراب نخورد، امام (ع) از او تمجيد فراوان نمود، چرا كه عبدالله مقلد و مطيع واقعى بود تا آنجا كه به امام عرض كرد: «اگر انارى را دو نصف كنى و بفرمايى، يك نصف آن حلال، و نصف ديگرش حرام است، آنچه را حلال دانسته‏اى حلال مى‏دانم، و آنچه را حرام دانسته‏اى حرام مى‏شمرم‏» وقتى كه عبدالله از دنيا رفت، امام صادق (ع) در نامه‏اى به مفضل بن عمر، از او به نيكى ياد كرد و درودهاى فراوان به او فرستاد، و فرمود: عبدالله بن ابى يعفور در حالى كه به عهدش نسبت‏به خدا و پيامبر و امام، وفا نمود، از دنيا رفت و مشمول آمرزش و رحمت الهى شد. (3)

توضيح اين كه تقليد به چهار گونه است:

1- تقليد جاهل از جاهل. 2- تقليد عالم از جاهل 3- تقليد عالم از عالم. 4- تقليد جاهل از عالم.

تقليد قسم اول، كوركورانه و نارواست، تقليد قسم دوم زشت‏ترين تقليدهاست، تقليد قسم سوم، در صورت تساوى دو عالم، بى‏مورد است و در صورت اختلاف علم، تقليد عالم از عالم برتر، رواست ولى تقليد عالم از عالمى كه علمش كمتر است، نارواست، و تنها تقليد قسم چهارم (يعنى تقليد جاهل از عالم) مى‏ماند كه نه تنها رواست، بلكه از ضروريات زندگى است، و براى رشد و تكامل جامعه و فرد، راهى جز آن نيست، زيرا طبق مثال معروف «همه چيز را همگان دانند» و مساله رجوع به متخصص در امور گوناگون از امور بديهى است كه هيچ خردمندى در آن ترديدى ندارد. مانند رجوع بيمار به پزشك، رجوع به نجار، آهنگر، معمار، مكانيك، و.. . در امور مختلف جامعه، كه همان تقليد و اطاعت‏به شكل‏هاى مختلف است.

مساله تخصص از نظر عقل و عرف و همه اديان آسمانى، در همه زمينه‏ها به رسميت‏شناخته شده و مورد پذيرش همه در همه جا است، و در مورد تقليد از مرجع، ارتباط مقلد با مقلد، يك ارتباط علمى و عقلى است و هيچ گونه ايراد عقلى و عرفى ندارد، البته در صورتى كه صداقت و بى‏نظرى متخصصان ثابت و محقق باشد.

در قرآن مجيد در آيات متعدد به تقليد صحيح مانند تقليد جاهل از عالم دستور داده شده، و در آيات متعدد ديگر از تقليد كوركورانه، مانند تقليد بت پرستان از نياكان خود و از سنت‏هاى باطل، به شدت نهى شده است كه همان تقليد جاهل از جاهل، و تقليد بى‏پايه و كوركورانه است، و چنين تقليدى همان تقليد ميمونى است كه انسان را ميمون صفت مى‏كند نه تقليد صحيح. و سخن مولانا در مثنوى اشاره متوجه اين نوع تقليد است آن جا كه گويد:

خلق را تقليدشان بر باد ياد

اى دو صد لعنت‏بر اين تقليد باد

در مورد تقليد صحيح و مثبت، به عنوان نمونه قرآن مى‏فرمايد:

«فاسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون; اگر نمى‏دانيد از اهل اطلاع سؤال كنيد(4)

اين همان رجوع به متخصص و اطاعت از او است، كه قرآن آن را به رسميت مى‏شناسد.

و در مورد تقليد ناصحيح و كوركورانه، به عنوان نمونه قرآن مى‏فرمايد:

«هنگامى كه به بت پرستان گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد، مى‏گويند: بلكه ما از آن چه پدران خود را از آن يافتيم پيروى مى‏نماييم‏» خداوند در رد اين روش باطل مى‏فرمايد:

«او لو كان آباؤهم لا يعقلون شيئا و لايهتدون; آيا نه اين است كه پدران آنها چيزى نمى‏فهميدند و هدايت نيافتند(5) يعنى اگر پدران و نياكان آنها دانشمند و صاحب نظر بودند، جاى آن بود از آنها تقليد و پيروى كنند، در غير اين صورت، تقليد آنها كوركورانه و مخدر بوده و مايه عقب گرد است، و چنين تقليدى موجب ركود و مرگ خلاقيت‏ها و رشد و تكامل خواهد بود، نه تقليد صحيح، كه از عوامل مهم رشد و تكامل و پويايى در خلاقيت است، كه متاسفانه آنان كه همه تقليدها را به يك چوب مى‏رانند، خودشان خودآگاه يا ناخودآگاه گرفتار تقليد كوركورانه از فرهنگ غرب هستند و بر همين اساس براى مخالفت‏با برنامه‏هاى اسلام، شمشير را از رو بسته‏اند.

و در روايات اسلامى، مساله تقليد به طور مبسوط بيان شده، و علماى بزرگ اسلام، بحث اجتهاد و تقليد را با شرح كامل استدلالى در آغاز بحث فقه بيان كرده‏اند كه مشتمل بر يك جلد كتاب قطور يا بيشتر است، و از روايات معروفى كه در اين راستا ذكر شده فرازى از توقيع (نامه) به خط مبارك امام عصر (عج) توسط محمد بن عثمان دومين نايب خاصش است كه فرمود: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة الله عليهم; اما حوادثى كه رخ مى‏دهد در مورد آن به راويان حديث ما (مجتهدين جامع الشرايط) مراجعه كنيد، چرا كه آنها حجت من بر شمايند، و من حجت‏خدا بر آنها مى‏باشم(6)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:آيا تقليد كردن, ميمون صفتى است؟ , ] [ 9:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب